۱۳۹۱ خرداد ۲۱, یکشنبه

رفتارهای وحشیانه و غیرانسانی در بیمارستان هزار تخت خوابی



بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" روز شنبه 20 اردیبهشت ماه زندانی سیاسی صالح کهندل که از دردهای طاقت فرسا و جانکاه شدیدا در رنج است با دست بند و پابند و رفتارهای وحشیانه و غیرانسانی به بیمارستان هزار تخت خوابی (خمینی) منتقل شد.
پابند را طوری به پاهای او زده بودند که به سختی قادر به حرکت بود وحتی هنگام ویزیت دکتر، پاسداربندها همراه وی و با دست بند و پابند بود. پزشک معالج و پرستاران در حالی که از این عمل غیرانسانی سخت متاثر شده بودند نسبت به اینگونه رفتارها به پاسداربندها اعتراض کردند و خواستار باز کردن پابند و دست بند وی شدند اما پاسداربندها با برخوردی تهدید آمیز به آنها گفتند که به ما از بالا(بازجویان وزارت اطلاعات) دستور داده شده است.
زندانی سیاسی صالح کهندل برای انجام 6 آزمایش متفاوت مجبور بود به نقاط مختلف بیمارستان مراجعه کند و علیرغم وضعیت حاد جسمی، پابند و دست بند شرایط را به حدی بر او سخت کرده بود که غیرقابل تحمل بود. از طرفی دیگر رفتارهای خشن و وحشیانه پاسداربندها با این زندانی سیاسی باعث متشنج کردن جو بیمارستان شده بود و اعتراضات کادر پزشکی و خانواده کهندل را برانگیخت.
رفتارها به حدی آزار دهنده بود که بعضی از حاضرین دچار احساسات شدید شدند بخصوص مرد مسنی که در آنجا شاهد این صحنه بود شروع به اشک ریختن نمود.
در این اثنا زندانی سیاسی صالح کهندل نسبت به رفتارهای خشن و غیرانسانی اعتراض کرد و با شعار مرگ بر خامنه ای به پاسداربندها اعتراض نمود. پاسداربندها وقتی که با خشم کادر پزشکی، خانواده کهندل و حاضرین مواجه شدند وحشت زده شده بودند و تعادل خود را از دست داده بودند.
پاسداربندها زندانی سیاسی صالح کهندل را از بیمارستان، به جای انتقال به سالن 12 بند 4 زندان گوهردشت کرج که بطور معمول صورت می گیرد برای انتقام گیری از وی او را به قرنطینه زندان منتقل کردند و برای تحقیر این زندانی سیاسی سخت بیمار و در شرایط حاد جسمی تحت عنوان بازرسی او را کاملا در مقابل سایر پاسداربندها عریان کردند.
فردی که رفتار تحقیرآمیز تحت عنوان بازرسی را انجام داد افسر پاسدار شیفت دفتری می باشد. این فرد شدیدا معتاد بوده و به دلیل وارد کردن مواد مخدر و فروش آن در زندان برای سفید سازی تقلیل سمت شده است. این فرد پیش از این معاون اطلاعات زندان و مدتی هم رئیس بند 5 زندان گوهردشت کرج بود.
سیاست سرکوب و عدم درمان زندانیان سیاسی توسط آخوند علی خامنه ای ولی فقیه رژیم گرفته می شود و بوسیلۀ آخوندی به نام صادق لاریجانی میرغضب ولی فقیه و از جنایتکاران علیه بشریت و بازجویان وزارت اطلاعات در زندان به اجرا گذاشته می شود.
در حال حاضر تعداد زیادی از زندانیان مستقل و آزادیخواه، حقوق بشری و وبلاگ نویس مانند حسین رونقی ملکی، محمد صدیق کبودوند، فرح واضحان، نرگس محمدی و غیره در چنین شرایطی نگهداری می شوند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، عدم درمان زندانیان سیاسی در شرایط حاد جسمی و رفتارهای وحشیانه و غیرانسانی با آنها را به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و بخصوص گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران برای متوقف کردن این اعمال، خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت آخوند علی خامنه ای ولی فقیه رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
20 خرداد 1391 برابر با 09 ژوئن 2012

۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

فراموش شدگان بند 209



علی رغم گذشت قریب به دو ماه و نیم از انتقال بهروز جاوید تهرانی، فرزاد مددزاده، صالح کهن دل، محمد علی منصوری، چهار تن دیگر از زندانیان محبوس در بند امنیتی زندان رجایی شهر کرج به سلول‌های انفرادی، هیچ اطلاعی از وضعیت و سرنوشت ایشان در دست نیست. نامبردگان هفتم تیرماه سال جاری به طور ناگهانی به انفرادی‌های بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده بودند

۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

انتقال صالح کهندل و 3 زندانی سیاسی دیگر به شکنجه‌گاه وزارت اطلاعات در زندان گوهردشت کرج


زندانیان سیاسی سالن ایزوله شده ۱۲ به سلولهای انفرادی بند سپاه در زندان گوهردشت کرج منتقل شدند.
روز سه‌شنبه ۷ تیر ماه زندانیان سیاسی صالح کهندل، بهروز جاوید تهرانی، محمدعلی منصوری و فرزاد مددزاده به سلولهای انفرادی بند سپاه که در کنترل بازجویان وزارت اطلاعات می‌باشد منتقل شدند. علت انتقال این ۴ زندانی سیاسی طبق معمول نامشخص می‌باشد.

زندانیان سیاسی که به بند سپاه منتقل می‌شوند مورد بازجویی، تهدید، توهین و شکنجه‌های جسمی و روحی بازجویان قرار می‌گیرند. این ۴ زندانی سیاسی سالها است که در زندان به‌سر می‌برند و در حال طی کردن محکومیت غیرقانونی و غیرانسانی خود هستند.
بازجویان وزارت اطلاعات در روزهای گذشته فشارهای طاقت‌فرسا و محدودیتهای غیرانسانی را علیه زندانیان سیاسی تشدید کرده‌اند و به نظر می‌رسد که به این اعمال غیرانسانی خود اکتفا نکرده و اقدام به انتقال گروهی زندانیان سیاسی به بند سپاه شکنجه‌گاه وزارت اطلاعات جهت شکنجه‌های روحی و جسمی آنها می‌باشند.
به‌رغم این‌که زندان گوهردشت کرج در استان جدید البرز قرار دارد و قاعدتا می‌بایست امور آنها توسط دادستان این استان مورد بررسی قرار گیرد ولی امور سرکوب و محدودیتهای غیرانسانی آنها هماهنگ با بازجویان وزارت اطلاعات توسط عباس جعفری دولت‌آبادی که از جنایتکاران علیه بشریت و نام وی در لیست بین‌المللی ناقضین حقوق‌بشر می‌باشد صورت می‌گیرد. چندین ماه است که زندانیان سیاسی را در شرایط طاقت‌فرسا و غیرانسانی قرار داده‌اند و حداقل حقوق انسانی زندانیان سیاسی را رعایت نمی‌کنند.

۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

صالح کهندل خطاب به شكنجه گران وبازجويان : من يك دادگاه عادلانه مي خواهم


طي چند روز گذشته اخباري از ضرب وشتم چند تن از زندانيان گوهردشت توسط اطلاعات زندان داشتيم که زندانيان سياسي صالح کهندل و فرزاد مدد زاده را به اطلاعات زندان گوهردشت برده بودند و آنان را با ضرب وشتم و.. مورد سوال قرار داده بودند که کاملاً غير قانوني و ضد موازين حقوق بشر بود. اخيراً گزارشاتي مبني بر بعضي ازسوالات اطلاعاتي ها از اين زندانيان به بيرون از زندان رسيده است که از جمله اينکه از آقاي کهندل ميپرسيدند که تو از ما چي ميخواهي و چه انتظاري داري او با خونسردي پاسخ داده است، هيچي فقط يک دادگاه عادلانه ميخواهم برايم تشکيل شود! چون جرمي که بقول شما من مرتکب شده ام، لازمه اش اين حکمي نيست که به من داده شده.
قابل ذکر است که فرزاد مدد زاده را همچنانکه درگزارشات آمده بود مورد ضرب وشتم زيادي قرار داده بودند و او را در رابطه با اينکه چرا اخبارت در بيرون منتشر ميشود و يا سايتهاي مختلف اخبار و وضعيت شما را منعکس ميکنند و...مورد مؤاخذه و بازجويي قرار داده بودند.

یادآوری می شود که روز شنبه 27 آذر ماه تعدادی از زندانیان سیاسی بند 4 به بند 3 زندان گوهردشت کرج منتقل شدند. اسامی زندانیان سیاسی که از بند 4 به بند 3 انتقال یافتند عبارتند از؛ صالح کهندل، هود یازرلو، میثاق یزدان نژاد، ماشالله (حمید) حائری و حسین شهریاری می باشند.
در حال حاضر اکثر زندانیان سیاسی در بند 3 زندان گوهردشت کرج زندانی هستند ولی همچنان تعداد زیادی از آنها در بندهای 1،2،4،6 و بند سپاه در شرایط طاقت فرسایی بسر می برند.



۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

بازرسی وحشیانه بند 4 زندان رجایی شهر

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: صبح امروز زندانبانان بند 4 زندان رجایی شهر کرج، در اقدامی عجیب همراه با 2 قلاده سگ اقدام به بازرسی اتاق 3 سالن 10 بند چهار زندان رجایی شهر کرج که محل نگهداری تعدادی از زندانیان سیاسی می باشد کردند.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، زندانبانان بند 4 در حالی که 2 قلاده سگ نیز همراه داشتند، اقدام به بازرسی از اتاق و وسایل زندانیان کرده و به بهانه تفتیش و بازرسی، وسایل و غذاها و کتب شخصی زندانیان را، هر یک به گوشه ای پرتاب کردند.

زندان رجایی شهر کرج که به تبعیدگاه زندانیان سیاسی شهرت یافته، همواره توسط مقامات و مسئولان امنیتی برای اعمال فشار و یا حذف فیزیکی زندانیان سیاسی به کار گرفته می شود.

وضعیت اسفبار بهداشتی، نگهداری زندانیان سیاسی با زندانیان متادونی، تزریقی، اشرار و معتادین جمع آوری شده از خیابان ها و روانیان، و ضرب و شتم سازمان یافته زندانیان سیاسی توسط همین زندانیان که غالب آنها مسلح به سلاح های سرد هستند، (که از آن جمله می توان از بهروز جاوید تهرانی، رسول بداغی، شیرمحمد رضایی نام برد) قطع ملاقات های حضوری و جلوگیری از اعزام زندانیان بیمار به بیمارستان های مجهز بیرون از زندان جهت مداوا و درمان تخصصی، که به عنوان نمونه می توان از علی معزی، خالد حردانی، منصور اسانلو نام برد، از جمله ابزاری است که مسئولان امنیتی و مسئولان زندان رجایی شهر از آن برای تحت فشار گذاردن زندانیان سیاسی این زندان اسفاده می کنند.

اواسط تیرماه سال جاری، زندانیان سیاسی بند چهار زندان رجایی شهر کرج، در نامه ای به عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران، با اعتراض به شرایط اسفناک و مسایل جاری این زندان از جمله تجاوز، قتل های مشکوک و سیستماتیک، و وجود وافر مواد مخدر در این زندان، و هشدار درمورد وضعیت بهداشت جسمی و روحی زندانیان، شرایط موجود را نقض حقوق بشر و حقوق اساسی و قانونی زندانیان سیاسی عنوان کردند.

برگرفته از سایت کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی

۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

فاجعه‌ای که در گوهردشت یک اتفاق ساده نام دارد

بر اساس گزارش‌های دریافتی از زندان گوهردشت کرج روز یک‌شنبه 14 شهریور ماه یکی از زندانیان محبوس در بند 4 این زندان با حمله و هجوم به آقای صالح کهندل و با انداختن پیراهن او بر گردن این زندانی، قصد خفه کردن و کشتن او را داشت. که با سر رسیدن چند زندانی از وقوع یک فاجعه جلوگیری شد و این زندانی از معرض خطر مرگ نجات یافت.

در میان زندانیان گوهردشت آنهایی که علایم اختلال مشاعر را بروز می‌دهند به وفور دیده می‌شوند و محبوس بودن آنها و شرایط سخت زندان موجب تشِِّدید ناهنجاری‌های روانی دراین زندانیان بیمار می‌گردد و عدم جداسازی زندانیان مبتلا به بیماری‌های روانی، آسیب رساندن به خود و دیگران را در این زندان تشّدید می‌دهد. فردی که صالح کهندل را در معرض خطر مرگ قرار داد به تازگی از بیمارستان روانی مرخص شده بود و به جای نگهداری در مراکز حفاظت شده ویژه بیماران روانی به بند عمومی 4 زندان گوهردشت فرستاده شده بود
بررسی سلامتی زندانیان قبل از ورود آن‌ها به بند باید توسط پزشکان تائید شود ولی متأسفانه شرایط و وضعیت در زندان گوهردشت جور دیگری است، زندانیان زیادی از اختلالات روانی رنج می‌برند و گاهی با حمله و هجوم بی‌دلیل به هم‌بندان خود باعث بروز صدمات جّدی می‌شوند و زندانیان را به راحتی دچار نقض عضو می‌کنند، ساعت‌ها و روز‌ها برهنه در اتاق یا در محل خواب دیگران می‌نشینند و گاهی هم اقدام به کُشتن دیگران می‌کنند . مرگ‌های مرموز در این زندان فراموش شده حقوق بشر کم نبودند .

این اتفاقات در گوهردشت کرج بسیار عادی و معمولی است و چون غالباً برای زندانیان عادی این مسائل پیش می‌آید هیچ‌گاه رسانه‌ای نمی‌شود و انعکاس نمی‌یابد. بدین منظور کمپین صالح کهندل توجه جّدی تمامی نهادها و سازمان‌های حقوق بشری را به وضعیت حقوق بشر در ایران و به ویژه حقوق انسانی زندانیان محبوس در بندهای مخوف زندان گوهردشت کرج جلب می‌کند
سه شنبه، 16 شهریور ماه 1389

۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

ابعاد جدید جنایت در اردوگاه مرگ رجایی شهر



نمی دانم از هزاران درد ناشی از جنایت های رژیم ضد بشری را که از سال 79 با تمام وجودم در زندانهای مخوف رژیم دیده و می‌بینم کدام یک را فریاد بزنم اگر محدودیت در برابر خدا و خلق نبود بی درنگ خود را در زندان رجایی شهر کرج به آتش می‌کشیدم و از دیدن و تحمل مصیبت‌هاا و رنج‌های این جا که هزاران بار از تیرباران و سنگسار و اعدام سخت‌تر است رها می‌شدم.

من هم اینک از قعر زندان جهنمی رجایی شهر فریاد می‌زنم و به گوش همه ی کسانی که وجدان بیدار بشری و خون انسانی در رگ دارند ندا سر می‌دهم که تبعید گاه رجایی شهر در اوج فاجعه ی غیر قابل تصور انسانی به سر می‌برد و هزاران درد و اندوه قرون وسطایی درمقابل‌مان خود نمایی می‌کند. امروز فضای خواب برای دویست و پنجاه نفر، صد متر مربع می‌باشد و صدها زندانی مجبورند به صورت کتابی و دهان به دهان یک‌دیگر و گاهی به صورت فله ای روی هم بخوابند.

تنها جایی که تقریبا عدالت برقرار است و فرقی نمی‌کند طرف سالم است و یا مریض، از زیر پل گرفته‌اند یا از سرکار، دیوانه است یا عاقل، نویسنده است یا قاتل، استاد و دانشگاهی است یا معتاد تزریقی، تقریبا بعد از ده روز همه یک رنگ می‌شوند البته به جز تعداد انگشت شماری گردن کلفت که مسئولیت پاسداری از بند را دارند.

هر روز حدودا چهل تا پنجاه نفر به جمع زندانیان افزوده می‌شود، زندانی تازه وارد بدون دریافت نیازهای اولیه در جمع زندانیان رها می‌شود و چند دقیقه طول نمی‌کشد تا یاد بگیرد برای اینکه کمتر زیر رگبار فحش و کتک قرار بگیرد باید کور و کر و لال باشد و در مقابل تمام شرایط جهنمی سرفرود بیاورد.

تا اگر در بیرون کسی را داشته باشد که هفته ای حداقل دویست و پنجاه هزار تومان به حسابش واریز کند شرایط به دست آوردن مواد مخدر و فضا برای خواب و... را دارد در غیر این صورت برای تهیه ی مایحتاج اولیه تن به هر خفتی می‌دهد و زمان زیادی طول نمی‌کشد که بر اثر فشارهای اینجا خودکشی یا خود زنی می‌کند یا روانی کامل می‌شود که در محوطه ی اینجا وسط حیاط به صورت لخت و عریان پرسه می زند، هر از گاهی هم جوان خوشتیپ تازه وارد توسط زندانیان شکار شده و همان شب اول و دوم در زندان مورد تجاوز جمعی قرار می‌گیرند و بعد ازآن دیوانه وار خود را به در و دیوار می‌زند. در این خراب شده به ندرت کسی پیدا می شود که ازآسیب شپش درامان باشد، دسته دسته در حیاط زیر آفتاب کسانی را می‌بینید که لباسهای زیر خود را به دست گرفته به دنبال شپش‌ها هستند.

متاسفانه در این چند سالی که من اینجا هستم این شپش‌ها بودند که به زندانی‌ها غالب شدند و هر روز نسبت به روز قبل بیشتر و بیشتر می‌شوند، کمی آن طرف تر زندانیان دیگری را در صف دستشویی ‌می‌بینید که یا خود را می‌خارانند و یا سر نوبت دستشویی تا دم در زد و خورد می‌کنند و در این وضعیت زندانی خوش شانس است که اگر نوبت بعد از نیم ساعت به او برسد، دسشتشویی آب داشته باشد. در اینجا برای صدها نفر یک عدد دستشویی خراب و سرریز شده وجود دارد.
هرازگاهی زندانیان نگون بخت را مشاهده می‌کنیم که از دادگاهی یا ملاقات حضوری باز می‌گردند و مواد مخدر را در شکم حمل می‌کنند و گاهی چون نمی‌توانند پس بدهند شلنگ آب از زیر وصل می‌کنند و...... مواد مخدری که نقش نیازهای اولیه انسان را بازی می‌کند. پیرمردانی که بوی ادرار و مدفوع از چند متری آنها موج می‌زند و یا جوانان مریض روانی که شبها بر روی همدیگر ادرار می‌کنند، و هر کجا که شدت پیدا شود، ادرار و مدفوع خود را تخلیه می‌کنند، حال می‌خواهد شلوار یا جای خواب یا حسینیه یا جای دیگر باشد

اینجا مملو از جوانان و پیرمردانی‌ست که زمین گیر شده اند، انگار خودشان را تسلیم مرگ کرده‌اند ولی کسی نیست که آنها را از زجرهای زندگی نجات دهد.

نمی‌دانم نوشته‌ام را چگونه تمام کنم. انگار هزاران درد و رنج صف کشیده وهمه آن دردها انتظار دارند که اشاره ای به آنها شود. ای کاش خواب بودم. ولی بیدارم و این فاجعه ی بشری در سرزمینی رخ می‌دهد که مسئولین آن ادعای اداره ی جهان را دارند، مرا با رژیم و مزدوران آن هیچ حرفی نیست، که به مسئولیت خود که همانا دشمنی با مردم ایران و دیگر مردمان کشورهاست دقیقا عمل می‌کنند، اما چند جمله ای با نهادهای مدافع حقوق بشر دارم.

دنیایی که شما حقوق بشری‌ها می‌بینید با دنیای رجایی شهر کاملا متفاوت است، شما حرف از حقوق بشر می‌زنید، اینجا حتی به اندازه ی یک حیوان هم زندانی ها حقوقی ندارند، شما صحبت از امکانات بهداشتی می‌کنید ولی اینجا زندانی واژه ی بهداشت را همچون خیالی تصور می‌کند، و آنچنان غریب است که به راحتی بدترین مریضی های خطرناک را به یکدیگر انتقال می‌دهند. شما در حالی از کمبود میوه و سبزی در زندان حرف می‌زنید که زندانی در به در دنبال تکه نانی در ظرف های آشغال است.

شما از نارسایی خدمات درمانی سخن می‌گویید ولی اینجا زندانی واژه ی بهداری را فراموش کرده است. شما دلتان از اعدام زندانی به درد می‌آید دردی که حاصل فضای روشنفکری و جوامع متمدن است، اینجا حتی تمام امکانات خودکشی را هم از زندانیان گرفته‌اند که مبادا با خودکشی، کسی از درد و رنج رهایی یابد و یا باعث رسوایی بیشتر رژیم گردد.

تمام دلهره ی شما این است که مبادا رژیم زنی را سنگسار کند، اینجا سنگسار دل کسی را به درد نمی‌آورد، چون زندانیان هر روز صدها بار سنگسار می‌شوند، به خدا درد خیلی است، تخیل شما از درد واقعی زندان خیلی کوچکتر از آن چیزیست که من می‌بینم، اگر کسی زندان رجایی شهر را تجربه کرده باشد، به من اعتراض می‌کند که چرا نتوانستم در این چند جمله یک هزارم از آنها را بگوییم. من پیشاپیش از او پوزش می‌طلبم که حق با ایشان است.

اما چند سوال که همیشه ذهن مرا با خود مشغول کرده است که جواب آن‌ها شاید راهگشایی برای خیلی از دردهای من باشد این است ، آیا کهریزک و رجایی شهرها در حکومت فعلی اصلاح می شوند؟ آیا رژیم بدون این زندان های مخوف امکان بقا دارد؟ کی و چگونه؟ کهریزک تبدیل به گلستان می‌شود و کهریزک و رجایی شهرها حاصل کدام افکار هستند؟

صالح کهندل بند 4 زندان رجایی شهر کرج
20 مرداد ماه 1389
این نامه به سازمان‌های زیر ارسال گردید
بان کی مون ( دبیرکل سازمان ملل متحد)
ناوی پیلای(رئیس کمیسیون حقوق بشر)
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

به یاد فرزادها و فرهادها، نامه صالح کهندل از زندان گوهردشت



به نام خدا و به ياد فرزادها وفرهادها باز هیولای ضد بشر به وظیفه شیطانی خود عمل کرد و خون شریفترین فرزندان وطن را از پیاله حامیان بین المللی اش نوشید. حاکمیت خون خوار که حتی جرات تحویل جنازه ها را ندارد و وحشت سراپایش را گرفته به اصطلاح، دادستان خود را به صحنه فرستاده تا از یک طرف با اتهامات تروریستی اعدام ها را ابلهانه توجیح کند

حاكميت در تمام ادوار حکومت ظلم و جنایت خود بدون آنکه منتظر قانون و حکم دادگاه و اصل حقوقی باشد هرگاه برای بقای خود لازم می دید گروه گروه فرزندان خلق وميهن را به قربانگاه برده است.و خون آنها را نوشیده و برای توجیح اعمال ننگین خود، خدا و قرآن و تمامی مقدسات را پایمال و فدای امیال خود کرده است.

آنان به جای عبرت از گذشته با تمام جورو ظلم در پیشگاه خدا و خلق محکوم به عذاب ابدی هستند و هیچ دست و پا زدنی آنان را نجات نخواهد داد. رسالت پلید و شیطانیشان نابود کردن تمام ارزشهای انسانی و رسالت و پیمان ما مبارزه برای احیا و تثبیت ارزش والای انسانی است. پس به دار آویختن هم بندی فرزانه ام فرزاد و امثال او باعث ترس و وحشت من نخواهد شد.


کوته فکران زبون و علیل نمی توانند بفهمند که اگر ما را ترس و خوفی باشد اززندگی ذلت بار است. نه از طناب دار. ما درد و رنج ها را مدت ها در انفرادی مخوف تحمل کرده ایم. تا شرافت مان را به حیات پست و ذلت بارنفروشیم و شهادت را پایان خط یک زندگی شرافت مندانه می دانیم.
رقص و جولان بر سر میدان کنند........... رقص اندر خون خود مردان کنند

خداوند وقتی میخواهد جان دشمنان مردم را بگیرد. اول عقل آنها را می گیرد تا به دست خود خانه های خود را خراب کنند. میگویند آنها وابسته به تروریست هستند. مهدي اسلامیان به برادرش کمک کرده بود. بگویید خواهر زاده موسوی و ندای آقا سلطان و محسن روح الامینی و دیگران چه کرده بودند. قتل های گذشته چرا؟

رییس جمهور شما بدون پشتیبانی نیروهای دولتی و امنیتی در هیچ شهری نمی تواند سخنرانی کند. او به هر شهری که می رود بیرونش می کنند،آنوقت می گویید فرزاد ها دشمن مردم می باشد، اگر چنین است پس چرا جرات نمی کنید اجسادشان را تحویل مردم و خانوادشان بدهید.
فرزاد عزیز، تو رفتی ولی ارزشهای وجود تو به آنها که مانده اند انرژی و توان می بخشدو خصایل و شرف پاک تو به نسل حاضر در صحنه منتقل می شود.

بعد از شهادت تو 3 خانواده آمریکا یی رهسپار ملاقات فرزندان خود در ایران می شوندو مادرانشان فرزندانشان را در آغوش می گیرند.دختر فرانسوی آزاد می شود می دانم اگه تو هم بودی خوشحال می شدی. ولی قاتل بختیار هم! آزاد می شود در حالی که رژیم به مادرت اجازه نداد حتی بدن بی جان تو را در آغوش بگیرد.
آری فرزاد ، به باور و یقین رسیدم که تنها دشمن حاكميت ،مردم مظلوم ایران و تنها دشمن مردم كساني هستند كه خون پاكت را به زمين ريختند.

فرزاد جان از این بابت که نمی توانم آنچه درچند ماه از شجاعت و شهامت تو در سلول های انفرادی 209 دیده ام را به قلم بیاورم، شرمنده ام.و لی هر کجا که باشم همواره از شجاعت و صداقت تو یاد خواهم کرد. روحت شاد.

درود بر مادر فرزاد که چنین شیرمردی را تربیت کرد.
هم سلولی ات در 209 – صالح کهندل
ارديبهشت 89ـ زندان گوهر دشت كرج

۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

با پافشاری و ایستادگی خانواده ها و مردم تعداد دیگری از دستگیر شدگان اخیر آزاد شدند

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،تعداد زیادی از خانواده ها و مردم تهران در مقابل زندان اوین تجمع کردند و خواستار آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی شدند.

یکشنبه غروب 9 اسفند ماه از ساعت 18:00 تعداد زیادی از خانواده ها و مردم تهران در مقابل زندان اوین تجمع کردندو بر آزادی عزیزانشان پافشاری کردند. علیرغم بارندگی و سرمای زمستان خانواده ها که تعدادی از آنها از مادران و پدران سالخورده هستند همچنان در مقابل درب زندان اوین به تجمع خود ادامه می دهند.

امشب همانند شبهای دیگر با ایستادگی و پافشاری خانواده ها و مردم تعداد دیگری از دستگیر شدگان اخیر آزاد شدند و تا ساعت 21:15 بیش از 12 نفر آزاد شدند که در بین آنها 3 نفر از زنان دیده می شدند.

زندانیان سیاسی آزاد شده با شور و هیجان زیاد مردم مواجه می شدند و همچنین با دست زدنهای ممتد و سوت کشیدن خانواده ها و حاضرین مواجه می شدند.در مقابل زندانیان سیاسی آزاد شده نسبت به ابراز احساسات خانواده ها و مردم با لبخند زدن و دست تکان دادن و پاسخ دادن به سئوالات آنها ، از مردم تشکر می کردند.

تجمع شبانه مردم و خانواده ها هر شب تا ساعت 23:30 ادامه می یابد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

09 اسفند 1388 برابر با 28 فوریه 2010

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

افزايش فشارها وتهديدات زندانيان در زندان گوهر دشت كرج


بنابر خبرهاي دريافتي از زندان گوهردشت كرج,حكومت استبداد مذهبي بر فشارها و تهديدات و آزار و اذيتهاي خود بر زندانيان سياسي اين زندان طي روزهاي اخير افزوده است .براساس اين گزارش در حال حاضر تعداد زندانيان موجود در بند4 اين زندان چندين برابر خارج از استاندارد ميباشد و روزبروز نيز بر آمار زندانيان اين بند افزوده ميشود بطوريكه زندانيان بلحاظ استراحت و استفاده از سرويس هاي بهداشتي در محدوديت زيادي ميباشند.علت اصلي نيز دستگيريها و بازداشتهاي خودسرانه و فله ايي جوانان است كه مزدوران حكومتي با عناوين مختلف اجتماعي و اعتراضات انجام داده اند .


لازم بذكر است پس از آخرين يورش دژخيمان زندان گوهردشت به بند4 اين زندان وضرب و شتم و تخريب وسايل زندانيان , هنوز تعمير و مرمتي صورت نگرفته و آنها از تامين وسايل توسط خانوادههاي خود زندانيان نيز ممانعت بعمل مي آورند . از سوي ديگر از سرنوشت زندانيان سياسي كه به بند 1 معروف به بند آخر خطيها منتقل شده اند از جمله آقايان منصور اسانلو و بهروز جاويد تهراني اطلاع دقيقي در دست نبوده و آنان همچنان تحت شكنجه هاي روحي و جسمي قرار دارند.


جنايتكاراني كه در سركوب و شكنجه وحشيانه زندانيان گوهردشت نقش اصلي رادارند عبارتند از :کرماني و نبي الله فرج نژاد رئيس حفاظت و اطلاعات زندان و محمود مغنيان از مجريان طرحهاي حملات خونين عليه زندانيان سياسي.
محمود مغنيان خطاب به زندانيان سياسي گفته است: که اگر به من اجازه بدهند خودم به شما ها تير خلاص خواهم زد. اين جنايتكار در ايجاد باندهاي مافيائي در پخش مواد مخدر و حذف فيزيكي زندانيان نقش اصلي دارد و براي ايجاد درگيري خونين و حذف فيزيکي زندانيان زير نظر علي حاج کاظم و علي محمدي رئيس و معاون زندان انجام وظيفه ميكند
.

۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

یورش و ضرب و شتم زندانیان بند 4 زندان گوهر دشت



بنا به آخرین گزارشات دریافتی صبح امروز چهارشنبه 11 شهریور برای بار دیگر گارد زندان به بهانه بازرسی به بند 4 زندان گوهردشت ( رجایی شهر ) حمله ور شدند و زندانیان این بند را مورد تعرض و توهین قرار دادند .

از قرائن امر به روشنی پیداست که ضرب و شتم زندانیان با برنامه ریزی قبلی صورت گرفته شایان ذکر است که 3 روز قبل هم مسئولین گارد زندان به دلیل واهی از جمله تفتیش و بازرسی و آزار زندانیان به این بند یورش بردند

تفتیش و بازرسی بند سناریوی پا خورده‌ای است که کسی جز از قماش صفوف خود کودتاچیان، را نمی‌فریبد و این اوباشی که در گوهر دشت این زندانیان بی گناه را می‌زنند از قماش همان لباس شخصی هایی هستند که در خیابان‌ها به جان مردم می‌افتند و جوانان معترض را می‌ربایند و شکنجه و آزار، و سر به نیست می‌کنند و اجساد این جوانان را می‌سوزانند و یا مخفیانه و بدون نام ونشان دفن می‌کنند.

صالح کهندل هم یکی از شریف‌ترین و عزیزترین شهروندان این جامعه است و بدون ارتکاب هیچ گونه جرمی در این بند به گروگان گرفته شده است. تعرض به او تعرض به حرمت و کرامت انسانی تمام مردم ایران است. نباید اجازه داد که با شریف‌ترین انسانهای این جامعه هر گونه که می‌خواهند رفتار کنند باید تعرض و حمله به زندانیان بی‌گناه خاتمه یابد

کمپین صالح کهندل حمله به زندانیان و ضرب و شتم آنان را به شدت محکوم می‌کند و خواستار توقف فوری این اقدامات و همچنین خواستار تامین جانی زندانیان بند 4 زندان گوهردشت است

۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

يورش وحشيانه دژخيمان زندان گوهردشت به زندانيان سياسي در بند4 اين زندان





















بنابر خبرهاي دريافتي از بند4 زندان گوهردشت كرج، صبح امروز دژخيمان حفاظت و اطلاعات اين زندان همراه با تعدادي از نيروهاي سركوبگر گارد زندان به زندانيان بي دفاع در اين بند يورش و حمله كرده و آنان را مورد ضرب و شتم با باتوم و كابل، و مورد اهانت، قرار داده اند. بر اثر اين يورش وحشيانه تعدادي از زندانيان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و زخمي و مصدوم شده‌اند.

سپس كليه زندانيان را به محوطه زندان منتقل كرده و تا 5ساعت آنان را زير آفتاب و گرمای طاقت فرسا نگه داشته‌اند.در اين مدت زندانيان حق استفاده از سرويسهاي بهداشتي نداشته و از نوشيدن آب نيز محروم بودند. در اين حمله پاسداران وحشي تمامي وسايل شخصي زندانيان و سلولهاي آنان را بهم ريخته و مورد تفتيش قرار داده‌اند و علاوه بر تخريب وسايل فردي زندانيان تمامي دست نوشته آنان را با خود برده اند.
لازم بذكر است كه بند4زندان گوهردشت كرج متعلق به زندانيان سياسي مجاهد و مبارز مي‌باشد كه از جمله آقايان سعيدماسوري، صالح كهندل، محمدعلي منصوري، شيرمحمد رضايي، هوديازرلو، افشين بايماني، منصور اسانلو (رئيس هئيت مدير سنديكاي شركت واحد) و منصور رادپور،سيدرضا حسيني، حميد و اصغربنازاده، طالب هاشمي، ارژنگ داوودي و آقاي علي معزي می‌باشد.

در جريان اين حمله ناجوانمردانه آقاي سيدرضا حسيني 28ساله بر اثر ضربات باتوم از ناحيه دست زخمي شده است و آقايان افشين بايماني و حامد حيدرپور به حفاظت اطلاعات زندان منتقل شده است. آنها هنگام انتقال توسط نبي الله فرج نژاد تهديد به قتل شدند. نبي الله فرج نژاد معاون جنايتكار حفاظت و اطلاعات خطاب به آنها گفت: شما را مي فرستم به بند 1 و دستور ميدهم که با چاقو شماها را تکه تکه کنند، ابتدا حامد را خواهيم کشت تا بدانيد که ما جدي هستيم و خطاب به آقای بایمانی گفتند، سپس همین بلا را بر سر تو، خواهیم آورد .

از سوی دیگر امروز روز ملاقات خانواده هاي زندانيان سياسي و ساير زندانيان با عزيزانشان بود. خانواده‌ها که بعضي از آنها از شهرستان و با زبان روزه براي ديدن عزيزانشان آمده بودند. بر خلاف معمول که ملاقاتها صبح صورت ميگرفت خانواده ها تا ساعت 13:00 با زبان روزه و در گرماي زياد در انتظار بسر بردند.

مسئوليت يورش وحشيانه امروز به دستور وزارت اطلا عات صورت گرفت و توسط علي حاج کاظم و علي محمدي رئيس و معاون زندان، کرماني رئيس حفاظت و اطلاعات زندان، نبي الله فرج نژاد معاون حفاظت و اطلاعات زندان ،شجاعي و حبيب کرمي صورت گرفت. کرماني و نبي الله فرج نژاد خود شخصا در ضرب وشتم و توهين به زندانيان سياسي و ساير زندانيان شرکت داشت و به دستور آنها زندانيان با باتوم ،مشت و لگد مورد ضرب وشتم قرار مي گرفتند


.

۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

برای صالح و تمام زندانیان سیاسی

ارغوان شاخه همخون جدا مانده من

آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابي ست هوا؟
يا گرفته است هنوز ؟
من در اين گوشه كه از دنيا بيرون است
آفتابي به سرم نيست
از بهاران خبرم نيست
آنچه مي بينم ديوار است
آه اين سخت سياه
آن چنان نزديك است
كه چو بر مي كشم از سينه نفس
نفسم را بر مي گرداند
ره چنان بسته كه پرواز نگه
در همين يك قدمي مي ماند
كورسويي ز چراغي رنجور
قصه پرداز شب ظلماني ست
نفسم مي گيرد
كه هوا هم اينجا زنداني ست
هر چه با من اينجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابي هرگز
گوشه چشمي هم
بر فراموشي اين دخمه نينداخته است
اندر اين گوشه خاموش فراموش شده
كز دم سردش هر شمعي خاموش شده
یاد رنگيني در خاطرمن
گريه مي انگيزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد مي گريد
چون دل من كه چنين خون ‌آلود
هر دم از ديده فرو مي ريزد
ارغوان
اين چه راز ي است كه هر بار بهار
با عزاي دل ما مي آيد ؟
كه زمين هر سال از خون پرستوها رنگين است
وين چنين بر جگر سوختگان
داغ بر داغ مي افزايد ؟
ارغوان پنجه خونين زمين
دامن صبح بگير
وز سواران خرامنده خورشيد بپرس
كي بر اين درد غم مي گذرند ؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان كه كبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله مي آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگير
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب كه هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بيرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار مني
ياد رنگين رفيقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
ه.الف.سایه