۱۳۸۷ خرداد ۳, جمعه
ای آزادی
آزادی آرمانم ، عشقم ، تمام جسمم ، روحم ، در یک کلام همه هستی و وجودم ، تو را می پرستم ، با تونفس می کشم ، با تو به خواب می روم و برای تو ازخواب بیدار می شوم . هر چه می کنم به خاطر توست . دشمنان تو می خواهند بین من و تو فاصله اندازند و یا تو را در من بکشند . هیهات که آن ها نه من را توان شناخت دارند نه تو را . اگر غیر از این بود و شناختی از من و آزادی داشتند حتی لحظه ای به خود اجازه ی این گونه فکر کردن را نمی دادند . ای آزادی ، ضرورت انسانی ، با تو پیمان بسته ام تا آخرین نفس با تو باشم اگر جسمم را بگیرند روحم با تو عجین خواهد شد .
اما ای دشمنان آزادی شما بیهوده تلاش می کنید و هیچ وقت نخواهید توانست این هدیه ی خدایی (آزادی) را از من بگیرید و به هیچ بهایی آن را به هیچ بهایی نخواهم فروخت چون آزادی آخرین ارزش هاست مگر می شود امانت خدایی را معامله کرد ؟ هرگز، چقدر مرا به خاطر تو به زنجیر کشیدند وچه شکنجه ها دادند ولی هرچه بیشتر به تو نزدیکتر می شوم ارزش تو برایم بیشتر و بیشتر می شود .
این دین فروشان چقدر حقیر فکرمی کنند، تهدید می کنند، ماه ها به سلول های انفرادی ، سال ها حبس می دهند ، فرزندان را گروگان می گیرند ، دیدار با خانواده را محروم می کنند ، تا شاید عشق آزادی را در من بکشند ولی فکر میکنند. درست است تمام این ها که نام بردم در جای خود ارزش هستند که از من گرفتند (خانواده ، زندگی بیرون فضای آزاد و...) ولی همه این ها زیر مجموعه یک ارزش والا یعنی آزادی می باشند . یک کلام آزادی مادر ارزش هاست که خداوند بر نوع بشر اهداء کرده است . اگر یک لحظه تو را از من بگیرند تمام ارزشها را از من گرفته اند ولی دشمنان آزادی این آرزو را به گور خواهند برد.
وقتی به پشت سر خود نگاه میکنم میلیون ها انسان سر به دار را می بیننم که خود را فدای تو کردهاند بار دیگر نظری می اندازم اقیانوسی از خون به خاطر تو ریخته شده و میلیاردها انسان سالها حبس کشیدند به خاطر تو ، حال در قبال این ها احساس مسئولیت کرده و فریاد میزنم ای دشمنان آزادی آینده از آن آزادی خواهان است و هیچ امیدی به بقای شما نیست .
ای آنها که در برابر سنت خدا صف کشیدید مرگتان فرا رسیده . آنها که به سنت خدا آگاهند در تاریکترین شبها هم امیدشان را به تابش خورشید از دست نمیدهند من اگر افتخاری دارم تنها این است که به سنت خدا باور دارم و همه هستیم را فدای آن میکنم هر چه می خواهید بر من بیاورید من به خورشید باور دارم ، به خدا باور دارم ، به آزادی باور دارم . من آزادی را رسیدن به خدا میدانم من به زندگی عشق می ورزم به خانواده عشق می ورزم ولی اینها را در رسیدن به آزادی می فهمم وهمه اینها را رسیدن به خدا می دانم . پس ای بی مردان ، بیهوده تلاش مکنید . آزادی و خدایم را نمی توانید از من بگیرید .
شما در این چند سال زندگیم را هلاک کردید ، فدای آزادی ، خانواد ه ام را زجر دادید ، فدای خدا و مردم ، جسمم را خرد و ویران کردید ، فدای لبخند کودکان وطنم باد . اگر غیر از این بود مرا درد سنگینی بود خدایا کمکم کن نفسم ، قدمم و حیاتم در مسیر تو باشد و مرا به صراط مستقیم هدایت فرما .
صالح کهندل
اردیبهشت 87 زندان رجایی شهر