۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

صالح کهندل خطاب به شكنجه گران وبازجويان : من يك دادگاه عادلانه مي خواهم


طي چند روز گذشته اخباري از ضرب وشتم چند تن از زندانيان گوهردشت توسط اطلاعات زندان داشتيم که زندانيان سياسي صالح کهندل و فرزاد مدد زاده را به اطلاعات زندان گوهردشت برده بودند و آنان را با ضرب وشتم و.. مورد سوال قرار داده بودند که کاملاً غير قانوني و ضد موازين حقوق بشر بود. اخيراً گزارشاتي مبني بر بعضي ازسوالات اطلاعاتي ها از اين زندانيان به بيرون از زندان رسيده است که از جمله اينکه از آقاي کهندل ميپرسيدند که تو از ما چي ميخواهي و چه انتظاري داري او با خونسردي پاسخ داده است، هيچي فقط يک دادگاه عادلانه ميخواهم برايم تشکيل شود! چون جرمي که بقول شما من مرتکب شده ام، لازمه اش اين حکمي نيست که به من داده شده.
قابل ذکر است که فرزاد مدد زاده را همچنانکه درگزارشات آمده بود مورد ضرب وشتم زيادي قرار داده بودند و او را در رابطه با اينکه چرا اخبارت در بيرون منتشر ميشود و يا سايتهاي مختلف اخبار و وضعيت شما را منعکس ميکنند و...مورد مؤاخذه و بازجويي قرار داده بودند.

یادآوری می شود که روز شنبه 27 آذر ماه تعدادی از زندانیان سیاسی بند 4 به بند 3 زندان گوهردشت کرج منتقل شدند. اسامی زندانیان سیاسی که از بند 4 به بند 3 انتقال یافتند عبارتند از؛ صالح کهندل، هود یازرلو، میثاق یزدان نژاد، ماشالله (حمید) حائری و حسین شهریاری می باشند.
در حال حاضر اکثر زندانیان سیاسی در بند 3 زندان گوهردشت کرج زندانی هستند ولی همچنان تعداد زیادی از آنها در بندهای 1،2،4،6 و بند سپاه در شرایط طاقت فرسایی بسر می برند.



۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

بازرسی وحشیانه بند 4 زندان رجایی شهر

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: صبح امروز زندانبانان بند 4 زندان رجایی شهر کرج، در اقدامی عجیب همراه با 2 قلاده سگ اقدام به بازرسی اتاق 3 سالن 10 بند چهار زندان رجایی شهر کرج که محل نگهداری تعدادی از زندانیان سیاسی می باشد کردند.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، زندانبانان بند 4 در حالی که 2 قلاده سگ نیز همراه داشتند، اقدام به بازرسی از اتاق و وسایل زندانیان کرده و به بهانه تفتیش و بازرسی، وسایل و غذاها و کتب شخصی زندانیان را، هر یک به گوشه ای پرتاب کردند.

زندان رجایی شهر کرج که به تبعیدگاه زندانیان سیاسی شهرت یافته، همواره توسط مقامات و مسئولان امنیتی برای اعمال فشار و یا حذف فیزیکی زندانیان سیاسی به کار گرفته می شود.

وضعیت اسفبار بهداشتی، نگهداری زندانیان سیاسی با زندانیان متادونی، تزریقی، اشرار و معتادین جمع آوری شده از خیابان ها و روانیان، و ضرب و شتم سازمان یافته زندانیان سیاسی توسط همین زندانیان که غالب آنها مسلح به سلاح های سرد هستند، (که از آن جمله می توان از بهروز جاوید تهرانی، رسول بداغی، شیرمحمد رضایی نام برد) قطع ملاقات های حضوری و جلوگیری از اعزام زندانیان بیمار به بیمارستان های مجهز بیرون از زندان جهت مداوا و درمان تخصصی، که به عنوان نمونه می توان از علی معزی، خالد حردانی، منصور اسانلو نام برد، از جمله ابزاری است که مسئولان امنیتی و مسئولان زندان رجایی شهر از آن برای تحت فشار گذاردن زندانیان سیاسی این زندان اسفاده می کنند.

اواسط تیرماه سال جاری، زندانیان سیاسی بند چهار زندان رجایی شهر کرج، در نامه ای به عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران، با اعتراض به شرایط اسفناک و مسایل جاری این زندان از جمله تجاوز، قتل های مشکوک و سیستماتیک، و وجود وافر مواد مخدر در این زندان، و هشدار درمورد وضعیت بهداشت جسمی و روحی زندانیان، شرایط موجود را نقض حقوق بشر و حقوق اساسی و قانونی زندانیان سیاسی عنوان کردند.

برگرفته از سایت کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی

۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

فاجعه‌ای که در گوهردشت یک اتفاق ساده نام دارد

بر اساس گزارش‌های دریافتی از زندان گوهردشت کرج روز یک‌شنبه 14 شهریور ماه یکی از زندانیان محبوس در بند 4 این زندان با حمله و هجوم به آقای صالح کهندل و با انداختن پیراهن او بر گردن این زندانی، قصد خفه کردن و کشتن او را داشت. که با سر رسیدن چند زندانی از وقوع یک فاجعه جلوگیری شد و این زندانی از معرض خطر مرگ نجات یافت.

در میان زندانیان گوهردشت آنهایی که علایم اختلال مشاعر را بروز می‌دهند به وفور دیده می‌شوند و محبوس بودن آنها و شرایط سخت زندان موجب تشِِّدید ناهنجاری‌های روانی دراین زندانیان بیمار می‌گردد و عدم جداسازی زندانیان مبتلا به بیماری‌های روانی، آسیب رساندن به خود و دیگران را در این زندان تشّدید می‌دهد. فردی که صالح کهندل را در معرض خطر مرگ قرار داد به تازگی از بیمارستان روانی مرخص شده بود و به جای نگهداری در مراکز حفاظت شده ویژه بیماران روانی به بند عمومی 4 زندان گوهردشت فرستاده شده بود
بررسی سلامتی زندانیان قبل از ورود آن‌ها به بند باید توسط پزشکان تائید شود ولی متأسفانه شرایط و وضعیت در زندان گوهردشت جور دیگری است، زندانیان زیادی از اختلالات روانی رنج می‌برند و گاهی با حمله و هجوم بی‌دلیل به هم‌بندان خود باعث بروز صدمات جّدی می‌شوند و زندانیان را به راحتی دچار نقض عضو می‌کنند، ساعت‌ها و روز‌ها برهنه در اتاق یا در محل خواب دیگران می‌نشینند و گاهی هم اقدام به کُشتن دیگران می‌کنند . مرگ‌های مرموز در این زندان فراموش شده حقوق بشر کم نبودند .

این اتفاقات در گوهردشت کرج بسیار عادی و معمولی است و چون غالباً برای زندانیان عادی این مسائل پیش می‌آید هیچ‌گاه رسانه‌ای نمی‌شود و انعکاس نمی‌یابد. بدین منظور کمپین صالح کهندل توجه جّدی تمامی نهادها و سازمان‌های حقوق بشری را به وضعیت حقوق بشر در ایران و به ویژه حقوق انسانی زندانیان محبوس در بندهای مخوف زندان گوهردشت کرج جلب می‌کند
سه شنبه، 16 شهریور ماه 1389

۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

ابعاد جدید جنایت در اردوگاه مرگ رجایی شهر



نمی دانم از هزاران درد ناشی از جنایت های رژیم ضد بشری را که از سال 79 با تمام وجودم در زندانهای مخوف رژیم دیده و می‌بینم کدام یک را فریاد بزنم اگر محدودیت در برابر خدا و خلق نبود بی درنگ خود را در زندان رجایی شهر کرج به آتش می‌کشیدم و از دیدن و تحمل مصیبت‌هاا و رنج‌های این جا که هزاران بار از تیرباران و سنگسار و اعدام سخت‌تر است رها می‌شدم.

من هم اینک از قعر زندان جهنمی رجایی شهر فریاد می‌زنم و به گوش همه ی کسانی که وجدان بیدار بشری و خون انسانی در رگ دارند ندا سر می‌دهم که تبعید گاه رجایی شهر در اوج فاجعه ی غیر قابل تصور انسانی به سر می‌برد و هزاران درد و اندوه قرون وسطایی درمقابل‌مان خود نمایی می‌کند. امروز فضای خواب برای دویست و پنجاه نفر، صد متر مربع می‌باشد و صدها زندانی مجبورند به صورت کتابی و دهان به دهان یک‌دیگر و گاهی به صورت فله ای روی هم بخوابند.

تنها جایی که تقریبا عدالت برقرار است و فرقی نمی‌کند طرف سالم است و یا مریض، از زیر پل گرفته‌اند یا از سرکار، دیوانه است یا عاقل، نویسنده است یا قاتل، استاد و دانشگاهی است یا معتاد تزریقی، تقریبا بعد از ده روز همه یک رنگ می‌شوند البته به جز تعداد انگشت شماری گردن کلفت که مسئولیت پاسداری از بند را دارند.

هر روز حدودا چهل تا پنجاه نفر به جمع زندانیان افزوده می‌شود، زندانی تازه وارد بدون دریافت نیازهای اولیه در جمع زندانیان رها می‌شود و چند دقیقه طول نمی‌کشد تا یاد بگیرد برای اینکه کمتر زیر رگبار فحش و کتک قرار بگیرد باید کور و کر و لال باشد و در مقابل تمام شرایط جهنمی سرفرود بیاورد.

تا اگر در بیرون کسی را داشته باشد که هفته ای حداقل دویست و پنجاه هزار تومان به حسابش واریز کند شرایط به دست آوردن مواد مخدر و فضا برای خواب و... را دارد در غیر این صورت برای تهیه ی مایحتاج اولیه تن به هر خفتی می‌دهد و زمان زیادی طول نمی‌کشد که بر اثر فشارهای اینجا خودکشی یا خود زنی می‌کند یا روانی کامل می‌شود که در محوطه ی اینجا وسط حیاط به صورت لخت و عریان پرسه می زند، هر از گاهی هم جوان خوشتیپ تازه وارد توسط زندانیان شکار شده و همان شب اول و دوم در زندان مورد تجاوز جمعی قرار می‌گیرند و بعد ازآن دیوانه وار خود را به در و دیوار می‌زند. در این خراب شده به ندرت کسی پیدا می شود که ازآسیب شپش درامان باشد، دسته دسته در حیاط زیر آفتاب کسانی را می‌بینید که لباسهای زیر خود را به دست گرفته به دنبال شپش‌ها هستند.

متاسفانه در این چند سالی که من اینجا هستم این شپش‌ها بودند که به زندانی‌ها غالب شدند و هر روز نسبت به روز قبل بیشتر و بیشتر می‌شوند، کمی آن طرف تر زندانیان دیگری را در صف دستشویی ‌می‌بینید که یا خود را می‌خارانند و یا سر نوبت دستشویی تا دم در زد و خورد می‌کنند و در این وضعیت زندانی خوش شانس است که اگر نوبت بعد از نیم ساعت به او برسد، دسشتشویی آب داشته باشد. در اینجا برای صدها نفر یک عدد دستشویی خراب و سرریز شده وجود دارد.
هرازگاهی زندانیان نگون بخت را مشاهده می‌کنیم که از دادگاهی یا ملاقات حضوری باز می‌گردند و مواد مخدر را در شکم حمل می‌کنند و گاهی چون نمی‌توانند پس بدهند شلنگ آب از زیر وصل می‌کنند و...... مواد مخدری که نقش نیازهای اولیه انسان را بازی می‌کند. پیرمردانی که بوی ادرار و مدفوع از چند متری آنها موج می‌زند و یا جوانان مریض روانی که شبها بر روی همدیگر ادرار می‌کنند، و هر کجا که شدت پیدا شود، ادرار و مدفوع خود را تخلیه می‌کنند، حال می‌خواهد شلوار یا جای خواب یا حسینیه یا جای دیگر باشد

اینجا مملو از جوانان و پیرمردانی‌ست که زمین گیر شده اند، انگار خودشان را تسلیم مرگ کرده‌اند ولی کسی نیست که آنها را از زجرهای زندگی نجات دهد.

نمی‌دانم نوشته‌ام را چگونه تمام کنم. انگار هزاران درد و رنج صف کشیده وهمه آن دردها انتظار دارند که اشاره ای به آنها شود. ای کاش خواب بودم. ولی بیدارم و این فاجعه ی بشری در سرزمینی رخ می‌دهد که مسئولین آن ادعای اداره ی جهان را دارند، مرا با رژیم و مزدوران آن هیچ حرفی نیست، که به مسئولیت خود که همانا دشمنی با مردم ایران و دیگر مردمان کشورهاست دقیقا عمل می‌کنند، اما چند جمله ای با نهادهای مدافع حقوق بشر دارم.

دنیایی که شما حقوق بشری‌ها می‌بینید با دنیای رجایی شهر کاملا متفاوت است، شما حرف از حقوق بشر می‌زنید، اینجا حتی به اندازه ی یک حیوان هم زندانی ها حقوقی ندارند، شما صحبت از امکانات بهداشتی می‌کنید ولی اینجا زندانی واژه ی بهداشت را همچون خیالی تصور می‌کند، و آنچنان غریب است که به راحتی بدترین مریضی های خطرناک را به یکدیگر انتقال می‌دهند. شما در حالی از کمبود میوه و سبزی در زندان حرف می‌زنید که زندانی در به در دنبال تکه نانی در ظرف های آشغال است.

شما از نارسایی خدمات درمانی سخن می‌گویید ولی اینجا زندانی واژه ی بهداری را فراموش کرده است. شما دلتان از اعدام زندانی به درد می‌آید دردی که حاصل فضای روشنفکری و جوامع متمدن است، اینجا حتی تمام امکانات خودکشی را هم از زندانیان گرفته‌اند که مبادا با خودکشی، کسی از درد و رنج رهایی یابد و یا باعث رسوایی بیشتر رژیم گردد.

تمام دلهره ی شما این است که مبادا رژیم زنی را سنگسار کند، اینجا سنگسار دل کسی را به درد نمی‌آورد، چون زندانیان هر روز صدها بار سنگسار می‌شوند، به خدا درد خیلی است، تخیل شما از درد واقعی زندان خیلی کوچکتر از آن چیزیست که من می‌بینم، اگر کسی زندان رجایی شهر را تجربه کرده باشد، به من اعتراض می‌کند که چرا نتوانستم در این چند جمله یک هزارم از آنها را بگوییم. من پیشاپیش از او پوزش می‌طلبم که حق با ایشان است.

اما چند سوال که همیشه ذهن مرا با خود مشغول کرده است که جواب آن‌ها شاید راهگشایی برای خیلی از دردهای من باشد این است ، آیا کهریزک و رجایی شهرها در حکومت فعلی اصلاح می شوند؟ آیا رژیم بدون این زندان های مخوف امکان بقا دارد؟ کی و چگونه؟ کهریزک تبدیل به گلستان می‌شود و کهریزک و رجایی شهرها حاصل کدام افکار هستند؟

صالح کهندل بند 4 زندان رجایی شهر کرج
20 مرداد ماه 1389
این نامه به سازمان‌های زیر ارسال گردید
بان کی مون ( دبیرکل سازمان ملل متحد)
ناوی پیلای(رئیس کمیسیون حقوق بشر)
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

به یاد فرزادها و فرهادها، نامه صالح کهندل از زندان گوهردشت



به نام خدا و به ياد فرزادها وفرهادها باز هیولای ضد بشر به وظیفه شیطانی خود عمل کرد و خون شریفترین فرزندان وطن را از پیاله حامیان بین المللی اش نوشید. حاکمیت خون خوار که حتی جرات تحویل جنازه ها را ندارد و وحشت سراپایش را گرفته به اصطلاح، دادستان خود را به صحنه فرستاده تا از یک طرف با اتهامات تروریستی اعدام ها را ابلهانه توجیح کند

حاكميت در تمام ادوار حکومت ظلم و جنایت خود بدون آنکه منتظر قانون و حکم دادگاه و اصل حقوقی باشد هرگاه برای بقای خود لازم می دید گروه گروه فرزندان خلق وميهن را به قربانگاه برده است.و خون آنها را نوشیده و برای توجیح اعمال ننگین خود، خدا و قرآن و تمامی مقدسات را پایمال و فدای امیال خود کرده است.

آنان به جای عبرت از گذشته با تمام جورو ظلم در پیشگاه خدا و خلق محکوم به عذاب ابدی هستند و هیچ دست و پا زدنی آنان را نجات نخواهد داد. رسالت پلید و شیطانیشان نابود کردن تمام ارزشهای انسانی و رسالت و پیمان ما مبارزه برای احیا و تثبیت ارزش والای انسانی است. پس به دار آویختن هم بندی فرزانه ام فرزاد و امثال او باعث ترس و وحشت من نخواهد شد.


کوته فکران زبون و علیل نمی توانند بفهمند که اگر ما را ترس و خوفی باشد اززندگی ذلت بار است. نه از طناب دار. ما درد و رنج ها را مدت ها در انفرادی مخوف تحمل کرده ایم. تا شرافت مان را به حیات پست و ذلت بارنفروشیم و شهادت را پایان خط یک زندگی شرافت مندانه می دانیم.
رقص و جولان بر سر میدان کنند........... رقص اندر خون خود مردان کنند

خداوند وقتی میخواهد جان دشمنان مردم را بگیرد. اول عقل آنها را می گیرد تا به دست خود خانه های خود را خراب کنند. میگویند آنها وابسته به تروریست هستند. مهدي اسلامیان به برادرش کمک کرده بود. بگویید خواهر زاده موسوی و ندای آقا سلطان و محسن روح الامینی و دیگران چه کرده بودند. قتل های گذشته چرا؟

رییس جمهور شما بدون پشتیبانی نیروهای دولتی و امنیتی در هیچ شهری نمی تواند سخنرانی کند. او به هر شهری که می رود بیرونش می کنند،آنوقت می گویید فرزاد ها دشمن مردم می باشد، اگر چنین است پس چرا جرات نمی کنید اجسادشان را تحویل مردم و خانوادشان بدهید.
فرزاد عزیز، تو رفتی ولی ارزشهای وجود تو به آنها که مانده اند انرژی و توان می بخشدو خصایل و شرف پاک تو به نسل حاضر در صحنه منتقل می شود.

بعد از شهادت تو 3 خانواده آمریکا یی رهسپار ملاقات فرزندان خود در ایران می شوندو مادرانشان فرزندانشان را در آغوش می گیرند.دختر فرانسوی آزاد می شود می دانم اگه تو هم بودی خوشحال می شدی. ولی قاتل بختیار هم! آزاد می شود در حالی که رژیم به مادرت اجازه نداد حتی بدن بی جان تو را در آغوش بگیرد.
آری فرزاد ، به باور و یقین رسیدم که تنها دشمن حاكميت ،مردم مظلوم ایران و تنها دشمن مردم كساني هستند كه خون پاكت را به زمين ريختند.

فرزاد جان از این بابت که نمی توانم آنچه درچند ماه از شجاعت و شهامت تو در سلول های انفرادی 209 دیده ام را به قلم بیاورم، شرمنده ام.و لی هر کجا که باشم همواره از شجاعت و صداقت تو یاد خواهم کرد. روحت شاد.

درود بر مادر فرزاد که چنین شیرمردی را تربیت کرد.
هم سلولی ات در 209 – صالح کهندل
ارديبهشت 89ـ زندان گوهر دشت كرج

۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

با پافشاری و ایستادگی خانواده ها و مردم تعداد دیگری از دستگیر شدگان اخیر آزاد شدند

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،تعداد زیادی از خانواده ها و مردم تهران در مقابل زندان اوین تجمع کردند و خواستار آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی شدند.

یکشنبه غروب 9 اسفند ماه از ساعت 18:00 تعداد زیادی از خانواده ها و مردم تهران در مقابل زندان اوین تجمع کردندو بر آزادی عزیزانشان پافشاری کردند. علیرغم بارندگی و سرمای زمستان خانواده ها که تعدادی از آنها از مادران و پدران سالخورده هستند همچنان در مقابل درب زندان اوین به تجمع خود ادامه می دهند.

امشب همانند شبهای دیگر با ایستادگی و پافشاری خانواده ها و مردم تعداد دیگری از دستگیر شدگان اخیر آزاد شدند و تا ساعت 21:15 بیش از 12 نفر آزاد شدند که در بین آنها 3 نفر از زنان دیده می شدند.

زندانیان سیاسی آزاد شده با شور و هیجان زیاد مردم مواجه می شدند و همچنین با دست زدنهای ممتد و سوت کشیدن خانواده ها و حاضرین مواجه می شدند.در مقابل زندانیان سیاسی آزاد شده نسبت به ابراز احساسات خانواده ها و مردم با لبخند زدن و دست تکان دادن و پاسخ دادن به سئوالات آنها ، از مردم تشکر می کردند.

تجمع شبانه مردم و خانواده ها هر شب تا ساعت 23:30 ادامه می یابد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

09 اسفند 1388 برابر با 28 فوریه 2010